بهترین اشعار برای تو که نیستی
به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
چه فرقی می کند
هر نتی که از عشق بگوید
برف . . .
چه غمگنانه است
ایستادهام در اتوبوس
چشم در چشمهای نگفتنیاش.
یک نفر گفت:
«آقا
جای خالی
بفرمایید»
چه غمگنانه است
وقتی در باران
به تو چتر تعارف کنند.
گروس عبدالملکیان
سینهام را آماده کردهام
بلیط قطار را پاره میکنم
و با آخرین گلّهی گوزنهابه خانه برمیگردم
آن قدر شاعرم که شاخهایم شکوفه داده است
و آوازم چون مهای بر دریاچه میگذرد:شلیک هر گلوله خشمی است که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام تا تو مهربانتر شوی
گروس عبدالملکیان
کدام پل در کجای جهان شکسته است
دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگدر آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند
کدام پل در کجای جهان شکسته است
که هیچ کس به خانه اش نمی رسد.
گروس عبدالملکیان
صدای قلب نیست
صدای قلب نیست صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی است کمی خسته شوی
کافی است کمی بایستی . . . .
گروس عبدالملکیان
نه…
نه همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند
گروس عبدالملکیان
در زدی
در زدی باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود
گروس عبدالملکیان
راحت حرفت را بزن
درخت که می شوم
تو پائیزی !
کشتی که می شوم
تو بی نهایت طوفانها !
تفنگت را بردار
و راحت حرفت را بزن !
گروس عبدالملکیان
اگر شعرهای من زیباست
اگر شعرهای من زیباست دلیلش آن است
که تو زیبایی.
حالا
هی بیا و بگو
چنین است و چنان است.
اصلاً مهم نیست تو چند ساله باشی
من همسن و سال تو هستم
مهم نیست
خانهات کجا باشد
برای یافتنت کافی است
چشمهایم را ببندم.
خلاصه بگویم
حالا
هر قفلی که میخواهد
به درگاه خانهات باشد
عشق پیچکی است
که دیوار نمیشناسد.
گروس عبدالملکیان
تنها گوش کند
زنبورها را مجبور کرده ایم،
از گلهای سمی عسل بیاورند!!!
و گنجشکی که سالها،
بر سیم برق نشسته
از شاخه های درخت می ترسد!!!
با من بگو چگونه بخندم؟
هنگامی که دور لبهایم را،
مین گذاری کرده اند!!
ما کاشفان کوچه های بن بستیم
حرفهای خسته ای داریم،
این بار،
پیامبری بفرست،
که تنها گوش کند…………………..!
دوستت دارم
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.گروس عبدالملکیان
گروس عبدالملکیان
شنگول و منگول
گرگ شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه کرده است
بلند شو پسرم !
این قصه برای نخوابیدن است !
گروس عبدالملکیان
نبودم !
می خواستم بمانم رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم من بودم
که نبودم !
گروس عبدالملکیان
اشعار دلنشین ۱
به شانه هایم زدی
که تنهاییم را تکانده باشی !
به چه دلخوش کرده ای ؟
تکاندن برف از شانه های ادم برفی ؟!!!
گروس عبدالملکیان
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
⇐ کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز ⇒
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥