خانه > بایگانی برچسب: داستان آموزنده

بایگانی برچسب: داستان آموزنده

داستان کوتاه زن با سیاست!

داستان کوتاه و جالب زن با سیاست!! یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بطوری که خودرو هردوشون به شدت اسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر می برند. وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل به آهن قراضه …

ادامه نوشته »

۸ داستان آموزنده کوتاه و جدید

داستان کوتاه همیشه جزو جذاب ترین متن ها برای مطالعه بوده است. زیرا در زمانی کم اصطلاحا لپ مطلب را ادا می کند و تاثیر زیادی روی خواننده می گذارد. به همین بهانه در این مطلب از سایت حیاط خلوت تعداد ۸ داستان کوتاه و آموزنده را برای شما عزیزان …

ادامه نوشته »

ریشه ضرب المثل جنگ زرگری

در فرهنگ و سنت ایرانیان ضرب المثل های زیادی رواج پیدا کرده که ممکن است داستان بعضی از این ضرب المثل ها را نداریم. ضرب المثل جنگ زرگری که معمولا در هنگام بحث های سوری و دروغین بیان می شود داستان جالبی دارد. در ادامه این مطلب از حیاط خلوت …

ادامه نوشته »

ریشه ضرب المثل فوت کوزه گری

ضرب المثل ها و قصه های قدیمی همیشه بخشی از تاریخ و فرهنگ یک کشور است. ایران کشوری است که ریشه فرهنگی بزرگی دارد و تاریخش مملو است از داستان های آموزنده و ضرب امثل و حکایت… یکی از این داستان ها “فوت کوزه گری” است. در این مطلب از …

ادامه نوشته »

قصه کودکانه؛ ماهیگیر و سه ماهی در یک برکه

در این مطلب از حیاط خلوت یک داستان کوتاه آموزنده برای کودکان دلبندتان آماده کرده ایم. امیدواریم این قصه را برایشان بخوانید و آن را دوست داشته باشند. در آبگیر کوچکی ، سه ماهی زندگی می کردند . ماهی سبز ، زرنگ و باهوش بود ، ماهی نارنجی ، هوش …

ادامه نوشته »

داستان کوتاه “بی غیرت”

داستان کوتاه “بی غیرت” جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: – ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو  نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید …

ادامه نوشته »

داستان های کوتاه و آموزنده | نوشته های زیبا و دلنشین

متن های کوتاه و زیبا یک شب ماری در نجاری، بدنش به اره ای گیر کرد و کمی زخم شد. خیلی عصبانی شد، اره را گاز گرفت که سبب خونریزی دهانش شد و برای دفاع از خود شدیدا حمله کرد. بدنش را به دور اره پیچاند و هی فشار داد. …

ادامه نوشته »

داستان کوتاه زیبا؛ بیماری پادشاه و مرد خوشبخت

سلطان بزرگی پس از اینکه گرفتار بیماری سختی شد گفت : نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند تمام طبیبان دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد اما نوانستند . تنها یکی از طبیبان گفت : من می‌توانم شاه …

ادامه نوشته »

داستان زیبا و آموزنده “دخترک تیزبین”

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد پیشهاد …

ادامه نوشته »

داستان کوتاه;اکسیژن خیالی!

مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند…؛ پنجره های اتاق باز نمی شد. نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند. با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را …

ادامه نوشته »

داستان تکرار اشتباه

کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید:معنی این کار چیست؟ شما ۲۰۰ دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید رئیس پاسخ می دهد: خودم می‌دانم ، اما ماه گذشته که ۲۰۰ دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی کارمند با حاضر جوابی …

ادامه نوشته »

حکایت جالب «غرور بی جا»

یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می …

ادامه نوشته »

داستان ازدواج با یک مرد ثروتمند

داستان ازدواج با یک مرد ثروتمند   یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است: می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم من ۲۵ سال دارم و بسیار زیبا هستم.آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار یا بیشتر …

ادامه نوشته »

داستان عاقبت پزشک طماع

پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودکی زخمی و خون آلوده را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت : خواهش می کنم به داد این بچه برسید ماشین بهش زد و فرار کرد … پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو …

ادامه نوشته »