بیوگرافی سوسن رشیدی:
سوسن رشیدی که خانواده اش وی را سحر صدا می زنند متولد ۱۳۷۱ در شهر کرمانشاه می باشد. وی یک خواهر بزرگ تر از خود داشته که متولد ۱۳۶۹ بوده اما چند ماه بعد از تولدش فوت می کند و طبق رسم روستاها در آن سال ها شناسنامه خواهر فوت شده را برای سوسن رشیدی استفاده می کنند و به این ترتیب سن سوسن رشیدی در شناسنامه ۲ سال بزرگ تر از سن واقعی اش است. وی تا مقطع دیپلم تحصیلات خود را ادامه داده است.
وی ۵ خواهر و ۲ برادر دارد و فرزند دوم خانواده می باشد. خانواده سوسن رشیدی از عشایر کرمانشاه هستند و تمام دوران کودکی خود را در ایل زندگی کرده است. به دلیل شرایط زندگی مدام در حال کوچ بین کرمانشاه و خوزستان هستند. خانواده سوسن رشیدی دامدار هستند و برای کسی دامداری میکنند. ۶ ماه کرمانشاه هستند و ۶ ماه در خوزستان…»
علاقه سوسن رشیدی به ورزش:
دخترک عشایری که ورزش خود را با دشواری های زیاد آغاز کرد؛ اما اکنون یکی از بزرگ ترین نام های ورزش های رزمی ایران را یدک می کشد.
او را قدرتمند ترین رزمی کار ایران در بخش بانوان نام نهاده اند و به مشت های کوبنده می شناسند. او عملا به همه یاد داد و آموخت که اگر می خواهی زندگی کنی، ابتدا باید حریم های زندگی خود و دیگران و اجتماع را بشناسی و سپس گام برداری. او به ما آموخت که در بدترین شرایط هم می شود قهرمان شد.
سوسن رشیدی از زمان مدرسه به ورزش علاقه داشته و قهرمان دوومیدانی مدرسه شده و در نهایت، به مسابقات استانی هم دعوت شده و توانسته است رتبه اول را کسب کند. وی در این رابطه می گوید: «دور مدرسه رو توی ۱۱ ثانیه میدویدم. اون موقع، وقتی مادرم دید تو مدرسه توی رشته دوومیدانی موفقم، کمکم کرد که برم تو مسابقات روستایی شرکت کنم. اونجا اول شدم… ولی بازم نمیدونستم چیزی به اسم باشگاه رفتن و ورزش قهرمانی هم وجود داره.
برای سوسن رشیدی(سحر) اما این انتهای راه نبود؛ دختر ایل، حالا دیگر افق روشنتری پیش روی خود میدید. وی می گوید: «۱۰ سال پیش، وقتی همراه با ایل و خونوادهام، اومدم شهرک پردیس کرمانشاه، فهمیدم اونجا یه باشگاه ورزش رزمی برای زنان هست. دخترخالهام همونجا میرفت باشگاه. عاشق ورزش رزمی بودم.
برای منی که قبلا چندبار توی تلویزیون، ورزش رزمی رو دیده بودم و بعضی وقتا توی چادر، چهار تا حرکت رزمی میزدم، مثل یه خواب بود که برم باشگاه رزمی کار کنم. این شد که رفتم باشگاه. مربیم فهمید وضع مالیمون خوب نیست ازم شهریه نگرفت. همون ماه اول به سطحی رسیدم که رفتم مسابقات استانی. هیچکس باورش نمیشد که آنقدر جرأت داشته باشم… مربیم باور نمیکرد. رفتم و اول شدم. بار دومی که در مسابقات کشوری شرکت کردم، حقم رو خوردن. خیلی روحیهام بهخاطر این مسئله بههم خورد… در صورتیکه که کار من خوب بود، دست رقیبمو بردن بالا. بااینحال، ادامه دادم…»
مخالفت بزرگان ایل با ورزش کردن سوسن رشیدی:
باشگاه رفتن برای سحر به معنای شکستن تابوی بزرگ ایل بود. وی در این رابطه می گوید: «توی عشایری بعضی وقتها برای خودم رزمی تمرین میکردم. نه اینکه چیز خاصی بلد باشم. یک چیزهایی از تلویزیون دیده بودم و همانها را تمرین میکردم. تابستان ۱۰ سال پیش با دخترخالهام که ورزشکار بود رفتم باشگاه. پدرم نمیدونست من میرم باشگاه. بقیه اعضای خانوادهم هم اگه میفهمیدن با باشگاهرفتنم مخالفت میکردن. همه توی گوش پدرمو برادرام و عموهام خونده بودن سحر معلوم نیست کجا میره. دروغ میگه. دخترهای شهری گولش میزنن. نذارین بره ما عشایریم، غیرت داریم؛ ورزش زشته. صورت خوشی برای یه دختر عشایر نداره که مانتو و شلوار بپوشه بره باشگاه.
پدرم و مادرم تحتتأثیر قرار میگرفتن و بارها نذاشتن برم حتی یه بار یه هفته توی خونه حبسم کردن… منم آنقدر اصرار کردم که آخر بهشون فهموندم من واقعا ورزشو دوست دارم. خیلیا هم تو این راه کمک کردن که خانوادهمو راضی کنم که ورزش عشق و علاقه منه… تازه بعد از اینکه رفتم مسابقات کشوری مقام آوردم، اونوقت بود که پدرم راضی شد ورزشمو ادامه بدم.»
از آن زمان به بعد خیلی وقتها پدرش او را به پردیس میآورده تا تمریناتش را در باشگاه ادامه دهد. سوسن رشیدی می گوید: «چند ساعت طول میکشید تا با ماشین منو بیاره باشگاه، بعدشم منتظر میموندن بعد از تمرین دوباره برمیگشتیم عشایری. آنموقع فقط وقتی تابستان میشد میتونستم به باشگاه برم چون نزدیک شهر بودیم ولی گاهی پیش اومده بود که زمستون باشه و ما خوزستان باشیم و من مسابقه داشتم. اونموقعها بابام اجازه میداد سوار ماشینهای راه بشم و بیام کرمانشاه برم مسابقه. بعد از مسابقه هم برمیگشتم جنوب پیش خانوادهم.»
سحر تا به امروز، ۹ دوره در مسابقات کشوری شرکت کرده و آرزویش قهرمانی جهان است. سوسن رشیدی می گوید: «دو تا از حکمهام نیومده. هفت تا از حکمهام پیش استادمه. همه این حکمها احکام قهرمانی کیک بوکسینگ است که اول تا سوم شدم توی همه مسابقات کشوری.»
ازدواج سوسن رشیدی و همسرش
زمانی که مسابقات سوسن رشیدی از تلویزیون پخش شد برایش خاستگار آمد و بعد از مدتی آشنایی با هم عقد کردند. سوسن رشیدی به تازگی ازدواج کرده و به گفته خودش همسر در زمینه ورزش از وی حمایت خوبی می کند.
آرزوی سوسن رشیدی:
سوسن رشیدی از آرزوی بزرگی سخن میگوید که دوست دارد روزی محقق شود. وی می گوید: «بزرگترین آرزوم اینه که در عشایر حتی زیر چادر، بچهها رو جمع کنم و ورزش یادشون بدم چون خیلیاشون زندگی سختی دارن. یه روزایی بود که میرفتم خونه فامیلی، جایی بهم تیکه میانداختن. میگفتن بعضیا میرن شهر معلوم نیست چیکار میکنن، اونوقت الکی میگن میرن ورزش. اینا رو به من میگفتن. بارها پشت سرم و جلوی روم این حرفارو زدن اما من ریختم توی خودم و ادامه دادم. دوست دارم به تیم ملی دعوت بشم. من هر روز میرم باشگاه و با قدرت حدود سه، چهار ساعت تمرین میکنم؛ آرزوم اینه که قهرمان جهان بشم.»
منبع: خبرآنلاین
گردآوری: حیاط خلوت
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
⇐ کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز ⇒
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥