تحقیق در مورد گلچین گیلانی همراه معنی شعر باز باران کلاس چهارم
شعر باز باران با ترانه از جمله شعر های زیبای کتاب های درسی است که از محبوبیت بالایی برخورد است . شاعر این شعر گلچین گیلانی از شاعر های معاصر ایرانی است . در ادامه تحقیقی درباره گلچین گیلانی ، معنی شعر باز باران کلاس چهارم و شعر باز باران به صورت یک داستان را می خوانید .
تحقیق در مورد گلچین گیلانی , تحقیق درباره گلچین گیلانی , زندگی نامه ی گلچین گیلانی
گلچین گیلانی که بود ؟
خواندن و شنیدن شعر زیبای باز باران با ترانه، خاطرات زیادی را به خصوص برای کودکان دهه ۵۰ و ۶۰ زنده میکند. این ترانه یکی از سرودههای دکتر مجدالدین میرفخرایی متخلص به گلچین گیلانی است.
مجدالدین میرفخرایی پزشک و شاعر، متخلص به گلچین، معروف به گلچین گیلانی، جزو نخستین گروه از شعرای سراینده ی شعر نو ایران می باشد.
نام اصلی: مجدالدین میرفخرایی
زمینهٔ کاری: شعر نو به فارسی
زادروز: ۱۱ دی ۱۲۸۸ رشت
پدر و مادر: سید مهدی میرفخرایی
مرگ : ۲۹ آذر ۱۳۵۱ (۶۳ سال) لندن
ملیت: ایران
محل زندگی: لندن
پیشه: شاعر و پزشک
سالهای نویسندگی: ۱۳۵۱–۱۳۰۷
تخلص: گلچین گیلانی
زندگی نامه ی گلچین گیلانی
مجدالدین میرفخرایی پزشک و شاعر، متخلص به گلچین، معروف به گلچین گیلانی، جزو نخستین گروه از شعرای سراینده ی شعر نو ایران می باشد. در واقع او اولین شاعر نو پردازی است که شعرش به کتابهای ابتدائی راه یافت.
دکتر مجدالدین میر فخرایی، متخلص به گلچین گیلانی در یازدهم دی ماه سال ۱۲۸۸ در رشت به دنیا آمد و در آذر ماه سال ۱۳۵۱ در لندن درگذشت.
از سرایندگان شعر نو فارسی است. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشتهٔ طب به دریافت درجهٔ دکترا نایل گردید. پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد.
گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت و کمکم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در ۱۳۰۷ ش در مجلهٔ «ارمغان» و بعدها در مجلههای «روزگار نو»، «فروغ» و مجله سخن انتشار یافت. سال ۱۳۱۲ در آزمون اعزام دانشجو به اروپا پذیرفته شد. ابتدا در فرانسه و سپس در انگلستان به ادامه تحصیل پرداخت.
تحقیق درباره گلچین گیلانی شاعر باز باران
او ابتدا لیسانس ادبیات گرفت و سپس تغییر رشته داد و درلندن پزشک شد و تا پایان زندگی در آنجا بود و شعرهایش را نیز از آنجا می فرستاد.
در زمان جنگ جهانی دوم و بسته شدن دانشگاه های لندن و قطع شدن کمک هزینه های تحصیلی برای امرار معاش به کارهای متفاوتی از جمله رانندگی آمبولانس و گویندگی فیلمها و رادیو، ترجمهی خبر و مقاله پرداخت. در سال ۱۹۴۷میلادی در رشته بیماریهای عفونی و بیماریهای سرزمینهای گرمسیری، دکترای تخصصی گرفت و کار پزشکی را آغاز کرد. نیمی از عمرش در غربت گذشت.
شعرهای گلچین گیلانی
شعر «باران» او یکی از معروفترین شعرهایی است که قسمتهایی از آن در کتابهای کودکان به چاپ رسید. او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتابهای دورهٔ ابتدائی راه یافت.
چندین دفتر شعر از وی منتشر گردیده که معروفترین شان « برگ » ، « نهفته » ، « مهر و کین » و « گلی برای تو » می باشند.
معروفیت گلچین با انتشار شعر « باران » در مجله « سخن » آغاز گردید و از شعر « پرده پندار » به عنوان اوج خلاقیت وی در عرصه شاعری نام می برند.
گلچین گیلانی در ۲۹ آذر سال ۱۳۵۱ در لندن ، احتمالا در یک روز بارانی درگذشت.
گلچین گیلانی که بود , شعر باران گلچین گیلانی , شاعر گلچین گیلانی
تحقیق در مورد گلچین گیلانی , گلچین گیلانی زندگینامه , تحقیق درباره گلچین گیلانی
متن کامل شعر باز باران با ترانه
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﮔﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻫﺎ
ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﭘﺮ ﮔﻮ
ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﻣﯽ ﭘﺮﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻭ ﺁﻥ ﺳﻮ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ
ﻣﺸﺖ و ﺳﯿﻠﯽ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﯿﺴﺖ ﻧﯿﻠﯽ
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺮﯾﻦ
ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ
ﭼﺴﺖ ﻭ ﭼﺎﺑﮏ
ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﺧﺰﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﭼﺮﻧﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ، ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺍﺑﺮ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ
ﭼﻮﻥ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷن
ﺑﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ
ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺗﺮ
ﻫﻤﭽﻮ ﻣﯽ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﻫﻨﺪﻩ
ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯿﺰﺩﯼ ﭘﺮ
ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺑﺮﮐﻪ ﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺁﺑﯽ
ﺑﺮﮒ ﻭ ﮔﻞ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ
ﭼﺘﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺁﻓﺘﺎبی
ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﺴﺘﻪ
ﺍﺯ ﺧﺰﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺗﻦ ﺭﺍ
ﺑﺲ ﻭﺯﻍ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻏﻮﻏﺎ
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺑﺎ ﺩﻭ ﺻﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﻫﻤﭽﻮ ﻣﺴﺘﺎن
ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ
ﺗﻮﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ
ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺁﺑﯽ
ﺑﺎ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻫﻤﭽﻮ ﺁﻫﻮ
ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺟﻮ
ﺩﻭﺭ میگشتم ﺯ ﺧﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪ ﻣﺸﮑﯽ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺭﻧﮕﯿﻦ
ﺍﺯ ﺗﻤﺸﮏ ﺳﺮﺥ ﻭ ﻣﺸﮑﯽ
ﻣﯽ ﺷﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻧﻬﺎﻧﯽ
ﺍﺯ ﻟﺐ ﺑﺎﺩ ﻭﺯﻧﺪﻩ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ
ﺑﻮﺩ ﺩﻟﮑﺶ، ﺑﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎ
ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩﻡ
ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ
ﻭﺭﻧﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺑﯿﺠﺎﻥ
ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ
ﮔﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ
ﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻣﻬﺮ ﺭﺧﺸﺎﻥ؟
ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ
ﮔﺮ ﺩﻻﺭﺍﯾﯽ اﺳﺖ، ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷد
ﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﺒﺰ ﻭ زیبا
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪﮎ، ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ، ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﭼﯿﺮﻩ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﯿﺮﻩ
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺭﺧﺴﺎﺭﻩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ
ﭼﺮﺥﻫﺎ ﻣﯽﺯﺩ ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﭘﻬﻦ میگشتند ﻫﺮ ﺟﺎ
ﺑﺮﻕ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺍﻥ
ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﺪﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻏﺮﺍﻥ
ﻣﺸﺖ ﻣﯿﺰﺩ ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮐﻪ ﻣﺮﻍ ﺁﺑﯽ
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺑﯽ ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻣﻪ ﺭﺍ
ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎﺩ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﻓﻮﺕ، ﺧﻮﺍﻧﺎ
ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﺵ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ
ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ
ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺟﻮﺷﺎﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍ
ﺑﺲ ﺩﻻﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ
ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ، ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ، ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ
ﺑﺲ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ، ﭘﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ
ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ
معنی لغات شعر باران
گهر:گوهر،سنگ قیمتی،جواهر
شمشیر برّان:شمشیر برنده،شمشیر تیز
بام:سقف
تندر:رعد و برق
دیرین:قدیمی
غرّان:غرّش کنان
خرّم:شاداب
گریزان:در حال فرار
چست و چالاک:زرنگ
وارونه:معلّق
نهان:پنهان
گوهر فشانی:پخش کردن جواهرات
پند:نصیحت
معنی شعر باز باران کلاس چهارم
بند اول: باز هم باران، با صدایی همانند سرود و آواز و با دانه های فراوانی چون دانه های مروارید بر بام خانه می خورد. این لحظه مرا به یاد روز بارانی می اندازد. روز پیش که در آن جنگلهای سرسبز استان گیلان لحظات خوبی را می گذراندم و به گردش می پراختم.
بند دوم: کودک ده ساله ای بودم، بسیار شاد و با نشاط، با پوستی نرم و نازک و با پاهایی چابک و زرنگ، با همان پاهای کودکانه خود مانند آهو تند و سریع می دویدم و از سر جویهای آب می پریدم.
بند سوم: از خانه دور می شدم، در آن حال از پرنده و آواز آن و همچنین از هوهوی بادی که می وزید، داستانهای پنهان و اسرار زندگی را می شنیدم و رعد و برق مانند یک شمشیر تیز و بران.
بند چهارم: ابرها را پاره می کرد و غرش ابر مانند دیوانه ای که می غرد و می خروشد. گویی بر ابرها مشت می زد. جنگل مانند دریا (درختان و شاخه ها و سبزه زارها) از دست باد فراری و وزنده، چرخ می زد و شاخسارها به این سو و آن سو می رفتند و دانه های گرد باران، در همه جا پهن می شدند و همه جا را خیس می کردند.
بند پنجم: سبزه زار جنگل که در زیر درختان قرار داشت از شدت باران، کم کم مانند دریا پر آب شد. و در داخل این دریای پرجوش و خروش (شاعر سبزه زار پر از آب باران را به دریا تشبیه کرده) عکس و نمای جنگل به صورت سرنگون یا وارونه پیدا شد (عکس جنگل در این آب افتاد). این باران بسیار گوارا و دلنشین بود و به به که این باران چقدر زیبا بود. در میان این همه ریزش باران که مانند پاشیدن دُر و گوهر بود، رازها و اسرار ابدی و همچنین پندها و درسهای آسمانی را می شنیدم (در حقیقت شاعر می خواهد بگوید که با نعمتهای خداوند انسان به زیبایی خلقت بیشتر پی می برد و قدرت خدواند را شکر و سپاس می گوید.)
بند ششم: و این اسرار ابدی و پندهای آسمانی آن است که ای کودک دلبند من، از من بشنو و بدان که در پیش چشم کودکی که خرداد (در آینده) مردی خواهد شد. زندگی چه تیره و سخت و چه روشن و زیبا، بسیار دل انگیز است. بسیار دل انگیز است بسیار دل انگیز است.
معنی شعر باران کلاس چهارم , معنی شعر باز باران کلاس چهارم , معنی شعرهای فارسی چهارم دبستان
شعر باز باران به صورت یک داستان کلاس چهارم , معنی شعر باران, تحقیق درباره ی گلچین گیلانی
شعر باز باران به صورت یک داستان کلاس چهارم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
⇐ کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز ⇒
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥