خانه > فرهنگ و هنر > قصه و سرگرمی کودکانه > شعر کودکانه حضرت زهرا | شعر کودکانه شهادت حضرت فاطمه

شعر کودکانه حضرت زهرا | شعر کودکانه شهادت حضرت فاطمه

شعر کودکانه درباره حضرت فاطمه / شعر کودکانه شهادت حضرت زهرا  

به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه چند شعر کودکانه حضرت زهرا را در ادامه این مطلب از حیاط خلوت گردآوری کرده ایم . با خواندن این شعر ها در مورد حضرت فاطمه برای کودکان خود می توانید آن ها را با شخصیت این بانوی بزرگوار بیشتر آشنا کنید .

شعر کودکانه در مورد حضرت زهرا / شعر کودکانه شهادت حضرت فاطمه

شعر کودکانه شهادت حضرت فاطمه

شعر کودکانه در مورد حضرت زهرا / شعر کودکانه شهادت حضرت فاطمه

یه مرد آسمونی

نهالی کاشت میون

باغچه مهربونی

می گفت سفر که رفتم

یه روز و روزگاری

این بوته یاس من

می مونه یادگاری

هر روز غروب عطر یاس

تو کوچه ها می پیچید

میون کوچه باغا

بوی خدا می پیچید

اونایی که نداشتن

از خوبیها نشونه

دیدن که خوبی یاس

باعث زشتی شونه

عابرای بی احساس

پا گذاشتن روی یاس

ساقه هاشو شکستن

آدمای ناسپاس

یاس جوون بعد اون

تکیه زدش به دیوار

خواس بزنه جوونه

اما سر اومد بهار

یه باغبون دیگه

شبونه یاسو برداشت

پنهون ز نامحرما

تو باغ دیگه ای کاشت

هزار ساله کوچه ها

پر می شه از عطر یاس

اما مکان اون گل

مونده هنوز ناشناس

شعر کودکانه حضرت زهرا / شعر کودکانه در مورد شهادت حضرت فاطمه

یه مادری تو مدینه      با اهل شهرچه مهربون

مردم و هی دعا میکرد     دستاش به سمت اسمون

توی نماز هرشبش       مریضا رو دعا میکرد

مردم ولی نامهربون     اون خدا رو صدامی کرد

نقشه کشیدن برای       مادر ما , نامردما

قصه از اونجا شروع شد     که اومدن تو کوچه ها

من از زبون حسنش      میخام بگم از کوچه ها

ازکوچه های تنگ و سخت     یه عده مرد بی حیا

دستم تو دست مادرم     با مادرم چیکار دارین

برین عقب نامحرما       شما مگه دین ندارین

یکی منو انداخت زمین     چادر مادر و کشید

یه جوری زد به مادرم       چشاش دیگه چیزی ندید

افتاده مادر روی خاک     لاله گوشش پر خون

گوشوارهاش روی زمین     مادر دیگه نداره جون

مادر بیا بریم خونه       شونه من عصای تو

گریه نکن عزیزمن      من بمیرم برای تو

دست می گیری رو صورتت     کسی نبینه روی تو

دست تو هی تکون نده       دردمی گیره بازوی تو

شبها که بی خوابه همش      تاصبح بیداره مادرم

من اشک می ریزم کنارش     اون دست کشید روی سرم

نفس نفس نزن دیگ       نفس ما بند اومده

به لبهای همسایه ها      انگاری لبخند اومده

بچه ها دوره مادرو      این لحظه های اخرو

اشک های چشم پدرو     حسین می گه مادر نرو

شعر کودکانه کوتاه در مورد شهادت حضرت فاطمه / شعر شهادت حضرت زهرا برای کودکان

شعر کودکانه حضرت زهرا(س)

توبا ستاره های شب

تو با سپیده همدمی

شبیه یاس ونسترن

شبیه ماه ومریمی

تو پاک وخوب با خدا

تو دختر پیمبری (ص)

خدا به بچه ههای تو همیشه داده سروری

محبت تو می دهد به من امید وآبرو

بمان بمان برای من تویی تمام آرزو

نشسته مهر فاطمه (س)به قلب من به جان من

نشسته نام فاطمه (س)به دفتر و زبان من

خدا به احترام او نشانده زیر پای ما

برای این محبتش بهشت جاودانه را

آنکه به دستش زده خاتم پیغمبران (ص)

بوسهء جان بخش خود ای گل رعنا تویی

همسر مولایی ما مرهم غم ههای او

عصمت پیغمبری (ص) همدم دریا تویی

مهر تو دارم به دل درد تو دارم به جان

ای گل پر پر شده حضرت زهرا (س) تویی

هر که دشمنی کرده با بتول (س)

بوده دشمن حضرت رسول (ص)

هر که با بتول(س) بوده مهربان

کرده شاد شاد صاحب الزمان (عج)

دشمنان او تیره اند وتار

قاتلان او ظالمند و خوار

مهر فاطمه (س) مانده بر دلم کرده بر طرف درد ومشکلم

شعر کوتاه شهادت حضرت زهرا برای مهد کودک

این گل پرپر شده

دختر پیغمبره

جاش تو بهشت خدا

از همه بالاتره

شعر کودکانه در مورد حضرت زهرا / شعر کودکانه شهادت حضرت فاطمه

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

 کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز 

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

اینم ببین!

فال روزانه | فال امروز شما

فال روزانه | فال امروزت رو بخون فال روزانه، فال امروز، فال امروز من، فال …

یک دیدگاه

  1. علیرضا قاسمی

    شهادت حضرت زهرا (س)

    یه روز گل پیامبر
    نشسته بود تو خانه

    که دشمنان اسلام
    یه لشکر بیگانه

    به سوی خانه او
    شدند همی روانه

    تو دستشون فقط بود
    شمشیر و تازیانه

    زهرا شنید صدایی
    صدای درب خانه

    لرزید دل غریبش
    یه ترس مادرانه

    اومد به پشت در او
    با حالی عاجزانه

    یکی از اون آدما
    با خشم و وحشیانه

    در را شکست و سوزاند
    آتش گرفت زبانه

    لگد به در چو کوبید
    میخی ز در کمانه

    کرد و به پهلویش خورد
    شد دردی مادرانه

    محسن به آسمانها
    شد سوی حق روانه

    آن شب کنار مولا
    بنشست و خالصانه

    وصیتش رو فرمود
    به مولا محرمانه

    امشب دعا کنم من
    درد و دلی شبانه

    پیش خدای خوبم
    از جور این زمانه

    موهای زینبم را
    زدم به شوقی شانه

    حسینم و حسن را
    بوسیدم عاشقانه

    گفتم مرا علی جان
    غسلم نما شبانه

    مرا به خاک بسپار
    عشقم تو مخفیانه

    از جایگاه قبرم
    ندی به کس نشانه

    با هر سوال دشمن
    بیار تو صد بهانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *