اسم پسر ایرانی جدید
یکی از بهترین انتخاب های برای اسم فرزند اسم ایرانی است . در ادامه مجموعه ای از اسم پسر ایرانی جدید و زیبا با معنی را می خوانید .
اسم | معنی | |
۱ | آبتین | نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیتهای شاهنامه |
۲ | آلان | سرزمین آریاییها |
۳ | آکام | سرزمین فراز، سرزمین بلند |
۴ | آشور | آشوردن، گوشهای در دستگاههای ماهور، نوا و راست پنجگاه، نام پسر دومِ سام پسر نوح |
۵ | آسیا | بزرگترین قاره از قارههای پنجگانه جهان |
۶ | آزاد | رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده، فارغ، آسوده، بی دغدغه خاطر؛ مختار، صاحب اختیار |
۷ | آریوبرزن | نام سرداری از سرداران داریوش سوم |
۸ | آریو | شبیه آریائیان؛ آریایی |
۹ | آرین | آریایی، آریا |
۱۰ | آریان | منسوب به آریا، آریایی |
۱۱ | آریا | آزاده، نجیب |
۱۲ | آروین | امتحان و آزمایش و تجربه؛ آزموده و آزمایش شده |
۱۳ | آرمین | نام چهارمین پسر کیقباد سردودمان کیانی؛ نژاد آرمین |
۱۴ | آرمان | آرزو، حسرت، کمال مطلوب، مراد و خواسته |
۱۵ | آرشاویر | مرد مقدس؛ مرد نرمنش؛ هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شاید همان فرهاد (چهارم یا پنجم) باشد |
۱۶ | آرشا | مقدس |
۱۷ | آرش | درخشنده؛ نام یکی از تیراندازان زمان منوچهر شاه |
۱۸ | آردین | منسوب به آرد و آرت، آرد و آرت، به معنای مقدس |
۱۹ | آرتین | منسوب به آرت، پاکی و تقدس؛ هفتمین پادشاه ماد |
۲۰ | بابک | پرورنده و پدر را گویند، پدر اردشیر بابکان |
۲۱ | باتیس | دژبان غزه در زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی که تا آخرین نفس در برابر اسکندر پایداری کرد |
۲۲ | باراد | نیرومند، جوانمرد |
۲۳ | باربد | داوندِ بار (بارگاه)، نوازنده و موسیقی دان معروف دربار خسرو پرویز |
۲۴ | بارزان | نامِ قوم بارز یا بارزان یا بارجان، تاریخ این قوم به پیش از اسلام میرسد |
۲۵ | بامشاد | شکوهمند، شاد |
۲۶ | پیمان | قرار، عهد |
۲۷ | پویان | روان، شتابان؛ جوینده؛ |
۲۸ | پویا | ویژگی آن که حرکت میکند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است |
۲۹ | پولاد | نام پهلوانی در زمان کیقباد |
۳۰ | پوریا | نام پهلوان دلیر ایرانی مشهور به پهلوان محمود خوارزمی و ملقب به «پوریای ولی» |
۳۱ | پِژمان | غمگین، دلتنگ، نا امید؛ پژمان [حسین پژمان بختیاری] ادیب و شاعر معاصر |
۳۲ | پرهام | نامی است پارسی باستانی |
۳۳ | پدرام | آراسته؛ نیکو؛ خوشدل، شاد |
۳۴ | پایدار | دارای ثبات، ثابت، همیشگی |
۳۵ | پایا | آنچه دیر میپاید، ماندگار، ثابت |
۳۶ | پارسیا | منسوب به پارسی، (منسوب به قوم پارس)؛ پارسی، اهل پارس، از مردم پارس |
۳۷ | پارسا | پرهیزگار، زاهد، متقی |
۳۸ | تیرداد | زاده شده در تیرماه؛ نام سه تن از شاهان اشکانی |
۳۹ | تهمتن | تنومند، قوی جثه، نیرومند |
۴۰ | توانا | دارای قدرت انجام کار، نیرومند |
۴۱ | جهانگیر | جهان گشا؛ بسیار مشهور در همهی جهان |
۴۲ | جهانگرد | آن که به کشورها و نواحی مختلف جهان سفر می کند، سیاح، گردشگر |
۴۳ | جوانمرد | دارای خصلتهای نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت |
۴۴ | جوان | کم سن و سال،شاداب و با طراوت |
۴۵ | جمشید | جم درخشان یا جم شاه؛ آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران |
۴۶ | جاویدان | همیشگی، ابدی، به طور همیشگی، تا ابد |
۴۷ | جانبخش | ویژگی آنکه موجب شادی، آرامش و تازگی روح میشود |
۴۸ | چالاک | دارای سرعت و مهارت در عمل، چابک؛ بلند؛ آراسته؛ بزرگوار |
۴۹ | خوشیار | دوست و یار شاد و شادمان |
۵۰ | خوش روز | دارای زندگی راحت و بارفاه |
۵۱ | خشنود | خوشحال و راضی |
۵۲ | خشایار | دلیر، نیرومند |
۵۳ | خاتم | نقوش و طرحهای تزیینی روی چوب؛ انگشتر، مهر تایید |
۵۴ | دلاور | شجاع و جنگجو؛ گستاخ |
۵۵ | دستان | آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه |
۵۶ | داور | حَکَم؛ (در حقوق) قاضی؛ (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم |
۵۷ | دانیار | آگاهی و دانش |
۵۸ | دانوش | نام شخصی در داستان وامق و عذرا |
۵۹ | دانا | دارای عقل و تجربه، خردمند |
۶۰ | دامون | دشت و صحرا؛ از حکمای قدیم یونان |
۶۱ | داریا | دارنده |
۶۲ | دلیر | شجاع، دارای جرأت و جسارت |
۶۳ | رامتین | نوازنده؛ سازنده |
۶۴ | رامبد | رئیس رامشگران؛ آرامش دهنده |
۶۵ | رامان | منسوب به رام، نام ناحیهای است در شهرستان اهواز. |
۶۶ | راستین | حقیقی، واقعی؛ راست قامت |
۶۷ | رادین | آزادوار، آزاده، به مانند آزاده |
۶۸ | راد | جوانمرد؛ آزاده |
۶۹ | زیرک | باهوش، هوشیار |
۷۰ | زرار | تیزفهم، سبک روح |
۷۱ | زال | سفید موی؛ پسر سام و پدر رستم، پهلوان افسانه ای ایران |
۷۲ | ژیان | خشمناک و غضبناک؛ (به مجاز) بیباک و شجاع |
۷۳ | ژوبین | نیزه ی کوچک که در جنگهای قدیم به سوی دشمن پرتاب میکردند |
۷۴ | ساویز | شخص خوشاخلاق و نیک خوی |
۷۵ | سانیار | دارای عزت و قدرت و کیفیت |
۷۶ | سامین | منسوب به سام |
۷۷ | سامیار | ثروتمند |
۷۸ | سامی | عالی، بلند مرتبه، بلند |
۷۹ | ساسان | پسر بهمن و نوه ی اسفندیار |
۸۰ | شهام | تیز خاطر، چالاک |
۸۱ | شاهو | مروارید شاهوار و نفیس |
۸۲ | شایان | شایسته، سزاوار، در خور |
۸۳ | شاهین | نوعی پرندهی شکاری از خانواده ی باز |
۸۴ | شادمهر | ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است |
۸۵ | طوفان | جریان هوای بسیار شدید و معمولاً همراه با بارش باران |
۸۶ | عالی | بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار |
۸۷ | فردین | فروردین |
۸۸ | فرداد | زاده ی با شأن و شکوه و شوکت، مولود با شکوه |
۸۹ | فرجام | سرانجام |
۹۰ | فرجاد | فاضل و دانشمند |
۹۱ | فرامرز | آمرزنده ،سر رستم، که پس از کشته شدن پدرش به کین خواهی او برخاست |
۹۲ | فراز | جای بلند، بلندترین بخش از جایی، بلندی، باز |
۹۳ | قباد | محبوب، شاه محبوب، سرور گرامی |
۹۴ | کارینا | چهارمین سرزمین از سرزمینهای تابعهی پارت که به واسطهی ولات [جمعِ والی] اداره میشدهاند |
۹۵ | کارون | نام رودی در جنوب غربی ایران |
۹۶ | کاوش | جستجو، بررسی و تحقیق |
۹۷ | کامیاب | پیروز |
۹۸ | گشواد | دارای بیان شیوا و فصیح است |
۹۹ | گشتاسب | دارنده ی اسب آماده |
۱۰۰ | گرشاسب | آخرین شاه از سلسله ی پیشدادیان |
۱۰۱ | لهراسب | صفتی برای خورشید؛ سومین شاه سلسلهی کیانی، که کیخسرو او را به جانشینی خود برگزید |
۱۰۲ | مانی | اندیشمند، بنیانگذار آئین مانوی |
۱۰۳ | ماهان | نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد |
۱۰۴ | نامی | مشهور، معروف |
۱۰۵ | نامجو | نامدار، مشهور |
۱۰۶ | هامان | هامان وزیر فرعون که معاصر موسی(ع) بود |
۱۰۷ | هجیر | خوب، پسندیده |
۱۰۸ | یاسان | از برساختههای فرقه ی آذرکیوان |
۱۰۹ | یادگار | یاد، خاطره |
منبع:beytoote.com
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
⇐ کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز ⇒
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥