لیست اسامی پسرانه عربی
اسم پسرانه عربی: مادران باردار یا خانم هایی که قصد مادر شدن دارند بی شک یکی از دغدغه های ذهنی آن ها انتخاب اسم برای فرزندشان است.
چرا که انتخاب نام برای فرزند اهمیت بسیار زیادی دارد.
اسم کودک که شما انتخاب می کنید برای یک عمر قرار است روی فرزند شما باشد.
پس باید بپذیرید این مسئولیت سنگینی است که بر دوش شما نهاده شده است.
انتخاب اسم پسر و یا اسم دختر بستگی به سلیقه و فرهنگ هر خانواده ای دارد.
بعضی از خانواده ها اسم ایرانی را برای فرزند خود انتخاب می کنند.
بعضی ها انتخاب اسم های بین المللی را می پسندند.
عده ای هم ترجیح می دهند اسم عربی برای فرزند خود بگذارند.
انتخاب اسم برای پسر
به نظر شما زیباترین اسم برای پسر کدام است؟
اسامی عربی یا همان نام های عربی در بین ایرانیان طرفداران زیادی دارد.
این موضوع هم به دلیل ارادت مردم مسلمان ایران به افراد مذهبی دین اسلام دارد.
به همین بهانه در این مقاله از سایت حیاط خلوت، لیست اسامی پسرانه عربی را برای شماعزیزان گردآوری کرده ایم.
لیست اسم پسرانه عربی
اسم پسرانه با آ
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
آبد | abed | عربی | همیشگی ، دائمی ، جاودانه |
آبدین | abdin | عربی | جاودانه ها ، جمع آبد(به کسر ب) |
آصف | asef | عربی | تدبیر،مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان(ع) ، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی |
آیت | ayat | عربی | آیه،نشانه،شخص برجسته و شاخص،شخص بسیار زیبا رو |
اسم پسرانه با ا
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ابولفضل | abolfazl | عربی | ابوالفضل،خداوند هنر ، صاحب فضل ، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا ، ایشان به سلطان ادب معروفند |
ابوالحسن | abolhasan | عربی | ابوالفضل،خداوند هنر ، صاحب فضل ، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا ، ایشان به سلطان ادب معروفند |
ابوذر | abozar | عربی | ابوذر،نام یکی از صحابه پیامبر(ص) |
احد | ahad | عربی | یگانه، یکتا، از نامهای خداوند |
احمد | ahmad | عربی | بسیار ستوده، یکی از نامهای پیامبر(ص) |
ادریس | edris | عربی | درس خوانده ، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند |
ادیب | adib | عربی | سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی |
ارشاد | ershad | عربی | راهنمایی، هدایت |
اسامه | asame | عربی | شیر، اسد |
اصغر | asghar | عربی | کوچک تر |
اعتبار علی | etebar ali | عربی | آن که ارزش و اعتبار از علی(ع) یافته است |
اعلی | aela | عربی | برتر، بالاتر ، بلندتر، برگزیده از هر چیزی ، نامی از نامهای خداوند ، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن |
افضل | afzal | عربی | برترین، بالاترین |
اقبال علی | eqbal ali | عربی | آن که بخت و اقبال از علی(ع) یافته است |
امیر | amir | عربی | پادشاه، حاکم ، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیر پویا، و امیرحسین |
امیرعلی | amir ali | عربی | کسی که سرورش حضرت علی است . |
امیر حسین | amir hossein | عربی | مرکب از دو اسم امیر و حسین،کسی که حسین علیه السلام امیر و حاکم اوست |
امیر طاها | amir taha | عربی | مرکب از دو اسم امیر به معنی آقا و سروز و طاها که نام یکی از سوره های قرآن است ،برخی تفاسیر این سوره را منسوب به اهل بیت علیه السلام می دانند |
امیر عباس | amir abass | عربی | مرکب از دو اسم امیربه معنای حاکم و سلطان و عباس به معنای شیر درنده |
امیر محمد | amir mohamad | عربی | کسی که حضرت محمد صلی الله علیه وآله حاکم و سرور اوست |
امیر مهدی | amir mahdi | عربی | ترکیب نامهای امیر و مهدی ، کسی که حضرت صاحب الزمان سرور و فرمانده اوست |
امین | amin | عربی | مورد اطمینان، درستکار ، لقب پیامبر(ص) ، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون |
اوحد | ohod | عربی | یگانه، بی همتا |
اویس | oveis | عربی | گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است |
اکبر | akbar | عربی | بزرگتر |
ایمان | iman | عربی | اعتقاد به وجود خداوند وحقیقت رسولان و دین ، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری |
اسم پسرانه با ب
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
باقر | baqer | عربی | شکافنده ، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایران که به سالار ملی ملقب گردید |
برهان | borhan | عربی | دلیل، حجت |
بشیر | bashir | عربی | بشارت دهنده، مژده دهنده |
بصیر | basir | عربی | آگاه، بینا، از نامهای خداوند |
بلال | balal | عربی | نام اولین مؤذن اسلام |
بها | baha | عربی | درخشندگی، روشنی |
بهلول | bohlol | عربی | از عاقلان دیوانه نما در زمان هارون الرشید که هارون و خلفای دیگر از او تقاضای موعظه می کردند |
اسم پسرانه با ت
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
تراب | torab | عربی | خاک |
تقی | taghi | عربی | پرهیزکار، لقب امام نهم شیعیان ، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر |
تمیم | tamim | عربی | دارای خلقت تمام |
توحید | tohid | عربی | یگانه دانستن خداوند، یکتاپرستی |
توفیق | tofigh | عربی | موفقیت، کامیابی |
اسم پسرانه با ث
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ثاقب | sagheb | عربی | روشن، فروزان |
ثامر | SAMER | عربی | میوه دهنده، ثمردهنده |
اسم پسرانه با ج
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
جابر | jaber | عربی | تسکین دهنده، آرامش بخش، تسلی دهنده ، از نامهای حضرت حق ، نام شیمیدانی معروف و شاگرد امام جعفر صادق(ع) |
جاسم | jasem | عربی | عامیانه قاسم |
جبار | jabar | عربی | نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد ، دارای سلطه و قدرت |
جعفر | jafar | عربی | جوی بزرگ ، نام امام ششم شیعیان ، نام برادر علی(ع) ملقب به ذوالجناحین و معروف به جعفر طیار |
جلال | jalal | عربی | عظمت، بزرگی، شکوه |
جلیل | jalil | عربی | بلند مرتبه، بزرگوار، از نامهای خداوند |
جمال | jamal | عربی | زیبایی |
جنید | jonaid | عربی | نام عارفی معروف در قرن سوم هجری |
جواد | javad | عربی | بخشنده ، از نامهای خدواند ، لقب امام نهم شیعیان |
اسم پسرانه با خ
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
خالد | khaled | عربی | پاینده، جاوید |
خضر | khezr | عربی | نام یکی از پیامبران که طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید، عمرجاویدان پیدا کرد |
خلیل | khalil | عربی | دوست یکدل ، لقب ابراهیم(ع) |
خیرالدین | kheir adin | عربی | آن که در دین بهترین است |
خیراالله | kheir ollah | عربی | نیکی خداوند، خیر الهی |
خیرعلی | kheir ali | عربی | خیری که از علی(ع) رسیده است ، آن که خبر و نیکی اش چون خیر و نیکی علی(ع) است |
اسم پسرانه با ذ
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ذبیح | zabih | عربی | قربانی ( معمولا در راه خدا) |
ذبیح الله | zabihollah | عربی | آن که در راه خداوند قربانی شده است، قربانی خداوند، لقب اسماعیل(ع) |
ذوالفقار | zolfaghar | عربی | نام شمشیر علی(ع) |
اسم پسرانه با ر
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
رئوف | raoof | عربی | بسیار مهربان ، بخشنده ، با محبت ، از نامهای خداوند مهربان |
راستین | rastin | عربی | در نهایت صداقت و درستی |
راشد | rashed | عربی | آن که در راه راست است، دیندار، نام یکی از خلفای عباسی |
راشن | rashen | عربی | آرامنده، ثابت |
ربیع | rabi | عربی | بهار |
رجا | raja | عربی | امیدواری، امید |
رجب | rajab | عربی | نام ماه هفتم از سال قمری |
رحمان | rahman | عربی | مهربان، بخشاینده ، از نامهای خداوند |
رحمت | rahmat | عربی | مهربانی، رحم ، مهربانی و عفو مخصوص خداوند |
رحیم | rahim | عربی | مهربان، از نامهای خداوند |
رزاق | razagh | عربی | روزی دهنده ، از نامهای خداوند |
رسام | rasam | عربی | رسم کننده، نقاش |
رسول | rasul | عربی | پیغمبر، قاصد، پیک |
رشید | rashid | عربی | هدایت شده، دارای قامت بلند و متناسب، شجاع و دلیر، از نامهای خداوند |
رضا | reza | عربی | خشنودی، رضایت ، خشنود، راضی، نام امام هشتم شیعیان |
رضی | razi | عربی | راضی و خشنود |
رفیع | rafie | عربی | مرتفع، بلند، ارزشمند، عالی |
رمضان | ramezan | عربی | سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری |
روح الله | roh ollah | عربی | روح خداوند ، لقب عیسی(ع) |
ریاض | riyaz | عربی | روضه ها، باغها |
اسم پسرانه با ز
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
زائر | zaer | عربی | عربی زیارت کننده |
زاهر | zaher | عربی | عربی درخشان، تابان |
زعیم | zaeem | عربی | پیشوا، رهبر |
زهیر | zahir | عربی | نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین(ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید |
زکی | zaki | عربی | پاک، طاهر، پارسا |
زید | zeyd | عربی | نام یکی از اصحاب پیامبر(ص) |
زین الدین | zeyn adin | عربی | عربی آن که موجب زینت دین و آراستگی دین است |
زینعلی | zeyn ali | عربی | مرکب از زین( آراستگی، زیبایی) + علی |
اسم پسرانه با س
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ساجد | sajed | عربی | سجده کننده |
ساعد | saed | عربی | بخشی از دست بین مچ و آرنج ، کمک کننده، مددکار |
سامر | samer | عربی | قصه گو، افسانه سرا |
سامی | sami | عربی | عالی، بلندمرتبه |
سبحان | sobhan | عربی | پاک و منزه ، از نامهای خداوند |
ستار | satar | عربی | پوشننده ، از نامهای خداوند ، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید |
سجاد | sajad | عربی | بسیار سجد کننده ، لقب امام چهارم شیعیان |
سحاب | sahab | عربی | ابر |
سعد الدین | saad adin | عربی | موجب سعادت دین |
سعید | saeed | عربی | خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند |
سلطان | soltan | عربی | پادشاه ، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطانعلی، سکینه سلطان |
سلمان | salman | عربی | نام یکی از صحابه پیامبر(ص) که از اهالی فارس (شهر آباده) بوده و جهت دیدن آخرین رسول خدا به مکه مهاجرت کرد |
سلیم | salim | عربی | دارای قدرت داوری و تشخیص درست ، سالم ، نام چندتن از پادشاهان عثمانی |
سمیح | samih | عربی | بخشنده ، بلندنظر ، کریم |
سمیر | samir | عربی | قصه گو |
سمیع | samie | عربی | شنوا، از نامهای خداوند |
سها | saha | عربی | ستاره کم نوری در صورت فلکی دب اکبر |
سهیل | soheil | عربی | روشنترین ستاره صورت فلکی سفینه |
سیف الله | seyf ollah | عربی | آن که به منزله شمشیر خدا است و در راه خداوند مبارزه می کند |
اسم پسرانه با ش
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
شجاع الدین | shoja adin | عربی | آن که در دفاع از دین شجاع است |
شادن | shaden | عربی | بچه آهو – بچه آهویی که کمی بزرگ شده و بی نیاز از مادراست – زیبا و لطیف مانند بچه آهو |
شاهد | shahed | عربی | زیبارو، محبوب، معشوق |
شاهر | shaher | عربی | مشهور، نامی |
شاکر | shaker | عربی | شکرگزار ، کسی که در حال شکرکردن است،معمولامنظور شکرگزاری در برابر خداوند است |
شبلی | shebli | عربی | نام عارف معروف قرن سوم و چهارم |
شریف | sharif | عربی | ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، بزرگوار، نام کوهی در عربستان |
شعبان | shaban | عربی | نام ماه هشتم از سال قمری |
شفیع | shafie | عربی | شفاعت کننده، پایمرد |
شمس | shams | عربی | خورشید، نام بتی در قدیم، نام سوره ای در قرآن کریم |
شمس الدین | shams adin | عربی | آفتاب دین ، نام دو تن از پادشاهان آل کرت |
شهاب الدین | shahab adin | عربی | آن که چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی |
شهیر | shahir | عربی | معروف ، نام آور ، نامدار |
شکرالله | shokr ollah | عربی | سپاس خد ارا |
شکرعلی | shokr ali | عربی | (به ضم شین) عربی مرکب از شکر( سپاس) + علی( بلندمرتبه) |
شکور | shakur | عربی | بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند |
شکیل | shakil | عربی | زیبا ، پسر خوش چهره |
شیبان | sheyban | عربی | از قبایل عرب |
اسم پسرانه با ص
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
صائب | saeb | عربی | راست و درست، رسا، رساننده، نام شاعر نامدار قرن یازدهم در دوره صفویه(صائب تبریزی) |
صابر | saber | عربی | صبور، شکیبا، از نامهای خداوند، نام شاعر نامدار قرن ششم، ادیب صابر |
صاحب | saheb | عربی | دارنده، مالک، دارا،سرور،همنشین، یار |
صادق | sadegh | عربی | راستگو،راست و درست، راستین،نام امام امام ششم شیعیان |
صاعد | saed | عربی | بالارونده، صعودکننده، نام یکی از مردان افسانه ای عرب باستان |
صالح | saleh | عربی | شایسته و درستکار، نیک، خوب، دارای اعتقاد و عمل درست دینی، نام پیامبر قوم ثمود |
صانع | sahne | عربی | آفریننده ، صنعتگر، همچنین یکی از نام های خداوند نیز صانع می باشد |
صباح | sabah | عربی | بامداد، صبح ، روز، نام دعائی منسوب به علی(ع) |
صدر | sadr | عربی | بالاترین ، اعلاترین در هر چیز |
صدرالدین | sadradin | عربی | دارای برتری دین، مقدم و پیشوای دین |
صدیق | sedigh | عربی | بنده خالص خداوند ، بسیار راستگو و درستکار، لقب یوسف(ع) پسر یعقوب(ع) |
صفا | safa | عربی | یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی،نام کوهی در مکه |
صفار | safar | عربی | رویگر، نام سلسله ای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است |
صفر | safar | عربی | نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه |
صفی | safi | عربی | خالص ، یگانه ، یکتا ، برگزیده ، صاف ، پاک و روشن ، نام شاعر و نویسنده و واعظ ایرانی قرن هشت و نه هجری |
صفی الدین | safi adin | عربی | برگزیده دین، نام عارف نامدار قرن هشتم، صفی الدین اردبیلی |
صفی الله | safi ollah | عربی | برگزیده خداوند، لقب آدم(ع) |
صلاح ادین | salah adin | عربی | موجب نیکی آیین، نام یکی از بزرگان و عرفای قرن هفتم که از مریدان مولانا بود |
صمد | samad | عربی | بی نیاز، غنی، مهتر، از نامهای خداوند، از اسماء حسنی |
صمصام | samsam | عربی | شمشیری که خم نگردد، شمشیر برّان |
صمیم | samim | عربی | صمیمی، میانه، وسط، اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی |
صنعان | san an | عربی | طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر، نام عارفی بزرگ که هفتاد مرید داشت |
صیاد | sayad | عربی | شکارچی |
صیام | sayam | عربی | روزه داشتن |
اسم پسرانه با ض
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ضرغام | zargham | عربی | شیر درنده ، پهلوان، دلاور |
ضیا | ziya | عربی | نور، روشنی |
ضیا الدین | ziya adin | عربی | نور خدا |
ضیغم | zeygham | عربی | شیر بیشه زار ، شیر قوی ، کنایه از فرد شجاع و دلیر |
اسم پسرانه با ط
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
طارق | taregh | عربی | ستاره صبح ، نام سوره ای در قرآن کریم |
طالب | taleb | عربی | خواستار، خواهان ، سالک |
طاها | taha | عربی | نام سوره ای در قران کریم |
طاهر | taher | عربی | پاکیزه ، بی گناه، معصوم، نام یکی از پسران پیامبرص) |
طلحه | talhe | عربی | نام یکی از صحابه پیامبر(ص)، نیز نام دومین امیر از سلسله طاهریان |
طیب | tayeb | عربی | پاک، مطهر، پاکیزه |
اسم پسرانه عربی با ظ
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ظفر | zafar | عربی | پیروزی، نصرت |
ظهیر | zahir | عربی | پدیدار شدن، آشکار شدن |
اسم پسرانه با ع
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
عابد | abed | عربی | عبادت کننده، پرستنده چیزی یا کسی |
عابس | abes | عربی | عبوس و اخمو ، مجازآ به معنای شجاع و بی باک ، نام یکی از یاران حضرت امام حسین |
عادل | adel | عربی | با انصاف |
عارف | aref | عربی | آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست می یابد، دانا، آگاه، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی |
عاشور | ashur | عربی | روز دهم از ماه محرم |
عاصم | asem | عربی | نگهدارنده، محافظ |
عامر | amer | عربی | آباد کننده، معمور، آبادان |
عباد | ebad | عربی | بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد |
عبادالله | ebad ollah | عربی | بندگان خداوند |
عباس | abbas | عربی | شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)،لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا |
عبدالباسط | addolbaset | عربی | عبد(بنده) + باسط(گستراننده، گسترش دهنده و از نامهای خداوند ) ، نام قاری بزرگ مصری |
عبدالباقی | abdolbaghi | عربی | بنده پروردگار که باقی و پایدار است، نام خطاط معروف ایرانی در زمان شاه عباس صفوی |
عبدالجبار | abdoljabar | عربی | بنده پروردگار که دارای جبروت است |
عبدالجلیل | abdol jalil | عربی | بنده پروردگار که جلیل و بزرگ است، نام دانشمند شیعه قرن ششم، عبدالجلیل رازی |
عبدالجواد | abdol javad | عربی | بنده پروردگار که بخشنده است |
عبدالحسن | abdolhasan | عربی | بنده حسن |
عبدالحسین | abdol hossein | عربی | بنده حسین |
عبدالحق | abdol hagh | عربی | بنده پروردگار |
عبدالحلیم | abdol halim | عربی | بنده پروردگار که حلیم و بردبار است |
عبدالحمید | abdol hamid | عربی | بنده پروردگار ستایش شده، نام دو نفر از پادشاهان عثمانی |
عبدالخالق | abdol khalegh | عربی | بنده پروردگار، نام پدر بیدل شاعر قرن یازدهم |
عبدالرحمان | abdol rahman | عربی | عبد الرحمن |
عبدالرحیم | abdol rahim | عربی | بنده پروردگار رحیم و مهربان |
عبدالرزاق | abdol razagh | عربی | بنده پروردگار روزی دهنده |
عبدالرسول | abdol rasul | عربی | بنده پیامبر |
عبدالرشید | abdol rashid | عربی | بنده پروردگار هدایت کننده، نام پسر محمد غزنوی |
عبدالرضا | abdol reza | عربی | بنده رضا |
عبدالرفیع | abdol rafie | عربی | بنده پروردگار بلندمرتبه |
عبدالستار | abdol satar | عربی | بنده پروردگار عیب پوشاننده |
عبدالصمد | abdolsamad | عربی | بنده پروردگار بی نیاز |
عبدالعزیز | abdol aziz | عربی | بنده پروردگار گرامی و باعزت |
عبدالعظیم | abdol azim | عربی | بنده پروردگار بزرگ،نام یکی از بزرگان و نوادگان امام حسن(ع) در قرن دوم که آرامگاه وی در شهر ری است |
عبدالعلی | abdol ali | عربی | بنده علی |
عبدالغفار | abdol ghafar | عربی | بنده پروردگار بخشاینده گناه |
عبدالغفور | abdol ghafor | عربی | عبدالغفار |
عبدالغنی | abdol ghani | عربی | بنده پروردگار بی نیاز |
عبدالفتاح | abdol fatah | عربی | بنده پروردگار گشاینده دشواریها |
عبدالقادر | abdol ghader | عربی | بنده پروردگار توانا |
عبدالقاهر | abdol ghaher | عربی | بنده پروردگار چیره و توانا |
عبداللطیف | abdol latif | عربی | بنده پروردگار که دارای لطف است، نام یکی از پادشاهان تیموری |
عبدالله | abdol ah | عربی | بنده پروردگار، نام پدر پیامبر(ص) |
عبدالمجید | abdol majid | عربی | بنده پروردگار عالی مرتبه و گرامی، نام دو تن از پادشاهان عثمانی |
عبدالمحمد | abdol mohamad | عربی | بنده محمد |
عبدالملک | abdol malek | عربی | بنده یا پادشاه خداوند، نام دو تن از پادشاهان سامانی |
عبدالناصر | abdonaser | عربی | بنده پروردگار یاریگر |
عبدالنبی | abdonabi | عربی | بنده پیامبر |
عبدالهادی | abdol hadi | عربی | بنده پروردگار هدایت کننده و راهنما |
عبدالواحد | abdol vahed | عربی | بنده پروردگار یکتا |
عبدالوهاب | abdol vahab | عربی | بنده پروردگار بخشنده |
عبدالکریم | abdol karim | عربی | بنده پروردگار بخشنده |
عبیدالله | obeydollah | عربی | بنده کوچک خداوند، نام یکی از فرزندان امام جعفرصادق و مؤسس دولت علویان |
عدنان | adnan | عربی | نام یکی از اجداد پیامبر(ص) |
عزالدین | ezadin | عربی | آن که باعث عزت دین است |
عزت الله | ezat ollah | عربی | عظمت و بزرگی خداوند |
عزیز | aziz | عربی | گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند |
عزیزالله | aziz ollah | عربی | گرامی نزد خداوند |
عطا | ata | عربی | بخشش، انعام |
عظیم | azim | عربی | بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار، از نامهای خداوند |
عقیل | aghil | عربی | خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی، نام برادر علی(ع) و پسر موسی کاظم(ع) |
علا | ala | عربی | بزرگی، رفعت |
علاء الدین | ala adin | عربی | سبب رفعت و بزرگی دین |
علوان | alvan | عربی | نام دیگر مرداس پدر ضحاک و نام چندتن از شخصیتهای تاریخی |
علی اصغر | ali asghar | عربی | نام پسر حسین (ع) |
علی اکبر | ali akbar | عربی | علی بزرگتر، نام پسر امام حسین(ع) |
علیرضا | ali reza | عربی | مرکب از نام امام اول حضرت امیر المومنین و نام امام هشتم امام رضا – علی به معنای بلندمرتبه و رضا به معنای خوشنود است |
علی مراد | ali morad | عربی | مرکب از علی( بلندمرتبه)+ مراد( آرزو)، نام یکی از پادشاهان زندیه |
علیم | alim | عربی | دانا، آگاه، از نامهای خداوند |
عماد | emad | عربی | تکیه گاه، نگاهدارنده، ستون |
عمار | amar | عربی | مرد با ایمان، ثابت و استوار، نام پسر یاسر از یاران پیامبر(ص) |
عمران | omran | عربی | نام پدر موسی پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم |
عمر | omar | عربی | نام خلیفه دوم |
عمرو | amro | عربی | نام پسر لیث دومین پادشاه صفاری |
عمید | amid | عربی | عاشق و بی قرار ، همچنین بزرگ قوم ، سرور و تکیه گاه طایفه |
عنایت | enayat | عربی | لطف، نیکی، احسان، کمک، یاری |
عنایت الله | enayatollah | عربی | لطف و عنایت خداوند |
عین الدین | eyn adin | عربی | چشم دین، عزیز در دین |
عین الله | eyn ollah | عربی | چشم خداوند |
عینعلی | eyn ali | عربی | چشم علی ، نام یکی از امامزادگان که مزار شریفش در تهران است |
اسم پسرانه عربی با غ
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
غضنفر | ghazanfar | عربی | شیر بیشه |
غفار | ghafar | عربی | آمرزنده و بخشاینده، از نامهای خداوند |
غفور | ghafor | عربی | بخشاینده و آمرزنده گناهان، از نامهای خداوند |
غلام | gholam | عربی | ارادتمند و فرمانبردار، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند غلامحسین، غلامرضا، غلامعلی |
غلامرضا | gholamreza | عربی | مرکب از دو اسم غلام و رضا |
غیاث | ghiyas | عربی | فریادرس، از نامهای خداوند |
غیاث الدین | ghiyas adin | عربی | پناه دین |
اسم پسرانه با ف
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
فواد | foad | عربی | دل، قلب |
فائز | faez | عربی | فایز، نایل، رستگار |
فاتح | fateh | عربی | پیروز |
فاضل | fazel | عربی | دارای فضیلت و برتری در علم |
فاطر | fater | عربی | آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم |
فتاح | fatah | عربی | گشاینده، از نامهای خداوند |
فتح الله | fath ollah | عربی | پیروزی خدا |
فتحعلی | fath ali | عربی | مرکب از فتح( پیروزی) + علی( بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار |
فخرالدین | fakhr adin | عربی | سبب سربلندی و افتخار دین، نام شاعر و داستانسرای ایرانی قرن پنجم، فخرالدین اسعد گرگانی |
فرج | faraj | عربی | گشایش در کار |
فرج الله | faraj ollah | عربی | گشایشی از جانب خداوند |
فرحان | farhan | عربی | شادان، خندان |
فرهود | farhod | عربی | پسر زیبا – مرد درشت هیکل – شتابزده-این اسم در لغتنامه دهخدا به عنوان نام عربی ذکر شده است٠ |
فرید | farid | عربی | یکتا، یگانه، بی نظیر |
فصیح | fasih | عربی | دارای فصاحت، ویژگی سخن روشن و آشکار و دور از ابهام |
فصیح الدین | fasih adin | عربی | دارای روشنی و فصاحت در دین |
فضل الله | fazl ollah | عربی | لطف و توجه خداوند |
فضیل | fazil | عربی | دارای فضل |
فیاض | fayaz | عربی | جوانمرد و بخشنده |
اسم پسرانه با ق
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
قائد | ghaed | عربی | رهبر، پیشوا، پیش رو، ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر |
قادر | ghader | عربی | دارای قدرت، توانا،از نامهای خداوند |
قاسم | ghasem | عربی | بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر(ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی |
قاهر | ghaher | عربی | چیره، توانا |
قدرت | ghodrat | عربی | توانایی ، توان ، سلطه و نفوذ |
قطب الدین | ghotb adin | عربی | محور آیین و دین |
قنبر | ghanbar | عربی | نام یکی از تابعان علی (ع) |
قهار | ghahar | عربی | نیرومند، پرزور،از نامهای خداوند |
اسم پسرانه با ک
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
کاظم | kazem | عربی | فروبرنده خشم، بردبار، حلیم، لقب امام هفتم شیعیان |
کامل | kamel | عربی | بی عیب، بی نقص |
کرم | karam | عربی | بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان |
کرم الله | karam ollah | عربی | بخشش و لطف خداوند |
کلیم | kalim | عربی | هم سخن، سخنگو، لقب موسی(ع) |
کلیم الله | kalim ollah | عربی | آن که خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی(ع) |
کریم | karim | عربی | بخشنده، سخاوتمند،از نامهای خداوند |
کمال | kamal | عربی | آخرین حد چیزی، نهایت،بی عیب و نقص بودن،خردمندی، دانایی |
کمال الدین | kamal adin | عربی | کامل در دین، سبب کمال دین، نام یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد |
کمیل | komeil | عریی | نام پسر زیاد ازیاران علی (ع) نام دعائی منسوب به کمیل پسر زیاد |
کیسان | keysan | عربی | لقب مختار ثقفی |
اسم پسرانه با ل
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
لاوان | lavan | عربی | لابان، عبری از عربی، لین ، سفید، نام پدر همسر یعقوب(ع) |
لبیب | labib | عربی | عاقل، خردمند |
لسان الدین | lesan adin | عربی | زبان گویای دین |
لطف الدین | lotf adin | عربی | لطف دین |
لطف الله | lotf ollah | عربی | مهربانی و لطف خدا |
لطفعلی | lotf ali | عربی | آن که دارای لطف و مهربانی ای چون لطف و مهربانی علی(ع) است |
لطیف | latif | عربی | نرم و خوشایند |
لقمان | loghman | عربی | نام مردی حکیم که بنا به روایت اسلامی حبشی بوده و در زمان داوود(ع) زندگی می کرده است، نام سوره ای در قرآن کریم |
لیث | lais | عربی | شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری |
اسم پسرانه با م
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
ماجد | majed | عربی | دارای مجد و بزرگی، بزرگوار،از نامهای خداوند |
ماشاءالله | masa allah | عربی | آنچه خدا بخواهد،مرحبا، آفرین |
مالک | malek | عربی | ارباب، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است، از نامهای خداوند |
ماهد | mahed | عربی | گستراننده و پهن کننده |
مبارک | mobarak | عربی | خوش یمن، خجسته، فرخنده |
مبین | mobin | عربی | آشکار – پیدا |
متین | matin | عربی | دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند |
مجتبی | mojtaba | عربی | برگزیده شده، انتخاب شده،لقب امام حسن(ع) |
مجدالدین | majd adin | عربی | باعث بزرگی و عظمت دین |
مجید | majid | عربی | دارای قدر و مرتب عالی، گرامی، از نامهای خداوند |
مجیر | mojir | عربی | پناه دهنده، فریادرس،از نامهای خداوند |
مجیرالدین | mojir adin | عربی | پنادهنده در دین |
محب الدین | moheb adin | عربی | دوستدار دین |
محتشم | mohtasham | عربی | دارای حشمت و شکوه، با حشمت |
محراب | mehrab | عربی | بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند |
محسن | mohsen | عربی | نیکوکار، احسان کننده،از نامهای خداوند |
محمد | mohamad | عربی | ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی محمد |
محمدجواد | mohamad javad | عربی | بنده ستوده شده خدا و بخشاینده |
محمدصالح | mohamad saleh | عربی | بنده ستوده شده و نیکوکار خدا |
محمد مهدی | mohamad mehdi | عربی | مرکب از محمدبه معنای بسیار ستوده شده و مهدی به معنای هدایت شده – نامی متبرک به نام حضرت رسول و لقب فرزند صالح ایشان حضرت صاحب الزمان |
محمد هادی | mohamad hadi | عربی | بنده ستوده شده خدا و هدایت کننده مردم |
محمدرضا | mohamadreza | عربی | ترکیب اسم حضرت رسول اکرم وامام هشتم شیعیان ، محمد به معنای ستوده شده و رضا به معنای خوشنود |
محمد علی | mohamad ali | عربی | ترکیب اسامی محمد و علی |
محمود | mahmod | عربی | آن که یا آنچه ستایش شده است، مورد پسند، نیک، خوش، از نامهای پیامبر(ص)،نام یکی از پادشاهان غزنوی |
محی الدین | mohi adin | عربی | زنده کننده دین |
مختار | mokhtar | عربی | آن که در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است، صاحب اختیار، برگزیده، منتخب |
مراد | morad | عربی | خواست، آرزو، منظور، مقصود |
مرتضی | morteza | عربی | پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته |
مرسا | mersa | عربی | استوار ، ثابت ، پابرجا |
مرسل | morsel | عربی | ارسال شده،فرستاده شده |
مرشد | morshed | عربی | راهنمایی کننده، ارشادکننده |
مرصاد | mersad | عربی | کمین گاه، گذرگاه |
مسعود | masud | عربی | نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته،نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان |
مسلم | moslem | عربی | پیرو دین اسلام، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی (ع)، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان |
مسیب | mosayeb | عربی | بر حال خود گذاشته شده، آزاد شده ، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری را سکه زدند |
مشهود | mashhod | عربی | آشکار ، نمایان ، دیده شده ، به چشم آمده |
مشیر | moshir | عربی | آن که در کارها با او مشورت می کنند |
مشیر الدین | moshir adin | عربی | آن که در دین راهنمای دیگران است |
مصباح | mesbah | عربی | چراغ ، وسیله ای روشنایی بخش ، بیشتر به چراغهای قدیمی گفته می شود |
مصطفی | mostafa | عربی | برگزیده، لقب پیامبر(ص) |
مصلح | mosleh | عربی | آن که اصلاح می کند، اصلاح کننده |
مصلح الدین | mosleh adin | عربی | اصلاح کننده دین، لقب شاعر نامدار قرن هفتم، سعدی شیرازی |
مصیب | mosayeb | عربی | آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار |
مطیب | motayeb | عربی | معطرکننده، خوشبوکننده |
مطیع الله | motiollah | عربی | مطیع و فرمانبردار خداوند |
مظاهر | mazaher | عربی | جلوه ها، نشانه ها |
مظفر | mozafar | عربی | پیروز، غالب، موفق |
مظفر الدین | mozafar adin | عربی | پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار |
مظفر علی | mozafar ali | عربی | مرکب از مظفر( پیروز) + علی( بلندمرتبه)، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه |
معراج | meraj | عربی | بالارفتن، عروج |
معید | mueid | عربی | تکرار کننده ، بازگرداننده ( به ضم میم) |
معین | moein | عربی | یاریگر، کمک کننده، یاور |
معین الدین | moein adin | عربی | یاریگر و کمک کننده در دین |
مقداد | meghdad | عربی | نام یکی از اصحاب پیامبر(ص) و از اولین شیعیان علی(ع) |
منذر | manzar | عربی | آگاه سازنده و پنددهنده، ترساننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای یمن در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی |
منصور | mansur | عربی | یاری داده شده، پیروزشده، پیروز |
مهام | maham | عربی | کارهای دشوار و بزرگ ، با اهمیتها |
مهدی | mahdi | عربی | هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان |
میثاق | misagh | عربی | عهد و پیمان |
میثم | meysam | عربی | نام پسر یحیی از یاران علی(ع) |
میحاد | mihad | عربی | تک تک – جداگانه |
میعاد | miaad | عربی | محل قرارگاه، وعده گاه |
میلان | milan | عربی | خواهش ، میل ، آرزو ، صفت مشبه از میل |
اسم پسرانه با ن
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
نادر | nader | عربی | آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا، نام مؤسس سلسله افشاریه |
ناد علی | nad ali | عربی | علی را بخوان، نام دعایی |
ناصح الدین | naseh adin | عربی | پنددهنده در دین |
ناصر | naser | عربی | نصرت دهنده، یاری کننده |
ناصر الدین | naser adin | عربی | یاری کننده دین، نام پسر محمد شاه قاجار |
نجات | nejat | عربی | رهایی، خلاصی، آزادی |
نجف | najaf | عربی | نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است |
نجم الدین | najm adin | عربی | آن که چون ستاره ای در دین می درخشد،نام عارف بزرگ و نامدار قرن هفتم، نجم الدین رازی |
نجیب الدین | najib adin | عربی | اصیل و شریف در دین |
ندیم | nadim | عربی | همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان |
نشاط | neshat | عربی | شادی، خوشی، سرزندگی |
نصر | nasr | عربی | یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی |
نصر الدین | nasr adin | عربی | یاری دادن به دین،از شخصیتهای افسانه ای |
نصرالله | nasrollah | عربی | یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه، نصرالله منشی |
نصرت الله | nosratollah | عربی | یاری خداوند |
نصیر | nasir | عربی | یاری دهنده، یاور، از نامهای خداوند |
نصیر الدین | nasiradin | عربی | یاری دهنده دین ، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی |
نظام | nezam | عربی | مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است |
نظر علی | nazar ali | عربی | چشم و دیده علی (ع) |
نعمان | naman | عربی | نام چندتن از پادشاهان حیره |
نعمت | nemat | عربی | آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود،عطا و بخشش |
نعیم | naeem | عربی | نعمت، نرم و لطیف، از نامهای بهشت |
نعیم الدین | naeem adin | عربی | نعمت دین |
نعیما | naeema | عربی | نعمت،تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم |
نقی | naghi | عربی | پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان |
نهام | naham | عربی | آهنگر ، نجار ، همچنین راهب دیر نشین |
نورالدین | noradin | عربی | روشنایی و فروغ دین، نام شاعر و نویسنده نامدار قرن نهم، عبدالرحمن جامی |
نورالله | norollah | عربی | نور و روشنایی و فروغ خداوند |
اسم پسرانه با و
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
واجد | vajed | عربی | دارنده، دارا، از نامهای خداوند |
واحد | vahed | عربی | یگانه، آن که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است |
واصف | vasef | عربی | به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفاکننده |
واهب | vaheb | عربی | عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند |
وثوق | vosogh | عربی | اعتماد، اطمینان |
وحدت | vahdat | عربی | یگانگی، اتحاد،تنهایی |
وحید | vahid | عربی | یگانه، یکتا، بی نظیر |
ولی | vali | عربی | پدر، مادر یا کفیل، دوست و یار نیکان، بالاترین مقام در دین اسلام پس از پیامبر(ص)، لقب علی(ع)، از نامهای خداوند |
ولید | valid | عربی | فرزند ، نام دوتن از خلفای اموی ، |
وهاب | vahab | عربی | بسیار بخشنده، از نامهای خداوند |
اسم پسرانه عربی با ه
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
هاتف | hatef | عربی | نوادهنده ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی |
هادی | hadi | عربی | هدایت کننده، راهنما،از نامهای خداوند،از القاب پیامبر(ص) و امام علی نقی(ع) |
هاشم | hashem | عربی | نام جد پیامبر(ص) |
هامر | hamer | عربی | ابر باران زا |
هانی | hani | عربی | مرد دلسوز و مهربان – نام چندتن از مشاهیر عرب |
هدایت | hedayat | عربی | راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد، نویسنده نامدار قرن چهاردهم، صادق هدایت |
همام | hamam | عربی | دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان |
همت | hemat | عربی | اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی |
هود | hod | عربی | نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم |
هیبت | heybat | عربی | رعب، جلال، شکوه |
اسم پسرانه با ی
اسم | تلفظ | ریشه | معنی |
یاسر | yaser | عربی | نام پدر عمار،از یاران خاص پیامبر |
یاسین | yasin | عربی | نام سوره ای در قرآن کریم |
یدالله | yadollah | عربی | دست خداوند، قدرت خداوند |
لیست زیباترین اسامی پسرانه عربی ( انتخاب اسم قرآنی برای پسر)
امید داریم این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد.
در نظر داشته باشید ممکن است در این لیست اسم پسرانه ای به اشتباه در بین اسامی با ریشه عربی درج شده باشد.
********************
همچنین بخوانید: لیست زیباترین اسامی دخترانه عربی
********************
در صورتی که به نظر شما چنین اتفاقی افتاده است زیر همین مطلب در بخش دیدگاه ها آن نام را با ذکر توضیحات بنویسید تا این لیست نام های پسرانه عربی را اطلاح کنیم.
گردآوری: بخش بارداری و زایمان
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
⇐ کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز ⇒
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
Qنام های خوبی بود تشکر. از سایت تان. اما کوشش کنید بیشتر اسم های پسرانه پیدا کنید چون بسیار کم بود. باز هم ممنون
اسم محیا و محمد محیا و امیر محیا به نظرم خیلی جدید و زیبا هستند
محیا به معنی حیات ، البته در کشورهای عربی این اسمی هستند اما در ایران خیلی جدید و کم است