خانه > فرهنگ و هنر > قصه های کودکانه قرآنی| قصه هایی از پیامبران برای بچه ها

قصه های کودکانه قرآنی| قصه هایی از پیامبران برای بچه ها

در این مطلب از حیاط خلوت چند قصه زیبا و کوتاه قرانی برای بچه ها و داستان قرآنی برای کودکان را برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم.

قصه های کودکانه قرآنی| قصه هایی از پیامبران برای بچه ها

داستان زندگی حضرت یونس در شکم ماهی به زبان کودکانه

حضرت یونس (ع) ازطرف خداوند برای هدایت و ارشاد مردم شهر نینوا به پیامبری انتخاب شد . او سالهای زیادی آن مردم را نصیحت کرد و به خداپرستی فرا خواند اما غیر از دو نفر ، بقیه به او ایمان نیاوردند . او نیز به درگاه خدا شکایت کرد و از خداوند برای آن قوم سرکش تقاضای عذاب نمود و چون دعای یونس برای عذاب مردم قبول شد ، او آن شهر را ترک کرد و به سفر رفت . مردم شهر وقتی نشانه های عذاب را مشاهده کردند از رفتار خود پشیمان شده و توبه کردند و خدای مهربان نیز عذاب را از آن شهر دور فرمود . اما یونس پس از ترک آن شهر ، سوار کشتی شد . وقتی کشتی وسط دریا رسید نهنگ بزرگی که درحقیقت مأمور خداوند بود خود را به کشتی زد و اهل کشتی برای نجات از آن نهنگ مجبور شدند قرعه کشی کنند و یک نفر را به دریا بیاندازند تا از شر آن نهنگ خلاص شوند . آنها سه بار قرعه کشی کردند و هر بار قرعه به نام یونس (ع) افتاد . یونس که متوجه شد به خاطر ترک آن مردم که درلحظات مشاهده عذاب الهی به او نیاز داشتند خداوند میخواهد او را تنبیه کند ، و این نهنگ هم مأمور خدا برای همین کاراست ، تسلیم شد و پس از آنکه به دریا افکنده شد توسط نهنگ بلعیده شد . البته خداوند به نهنگ فرمان داده بود که این بنده‌‌ ما غذای تو نیست ، پس باید مراقب او باشی و مدتی او را در شکم خود نگهداری . یونس درآن مکان تاریک و تنگ ، با خداوند مناجات کرد و از خطای خود عذرخواهی نمود و خداوند هم او را بخشید و پس از چند روز از شکم ماهی نجات یافت . به قدرت خدا در کنار ساحل بوته‌ی کدویی روئید تا یونس ، هم زیر سایه آن استراحت کند و هم از میوه‌ی آن بخورد . وقتی پیامبر خدا جان تازه‌ای یافت به طرف قوم خود حرکت کرد و مردم نینوا درکنار پیامبر خود و در سایه‌ اطاعت خداوند سال ها به خیر و خوشی زندگی کردند .

.

.

.

داستان مناسب کودکان از حضرت عیسی

روزی حضرت عیسی (ع) از راهی عبور میکرد . ابلهی با وی درگیر شد و سخنی پرسید . حضرت جوابش را داد ، اما آن شخص دوباره عربده کشی و نفرین میکرد، عیسی تحسین مینمود … عزیزی بدان جا رسید، گفت: ای روح الله، چرا هم زبان این ناکس شده ای و هر چه او بد دهانی میکند، شما لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، شما مهر نثارش میکنی ؟! عیسی گفت: ای رفیق موافق! «کلّ اناء یترشّح بما فیه؛ از کوزه همانبیرون آید که در اوست». از او آن صفت ها کی میشنوی می آید و از من این صورت که مشاهده میکنی می آید. من از او در غضب نمی شوم , من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خُلق و خوی من عاقل می گردد .

.

.

.

سرگذشت ایوب و آزمایش عجیب او

ایوب در یکی از نواحی شام به نام بثنه زندگی می کرده است و۷ سال در آن شهر به عبادت و پرستش خداوند مردم را تبلیغ می نموده و فقط سرانجام ۳ نفر دعوت او را اجابت نموده اند. وی یکی از پیامبران است که قرآن نبوت و پیامبری او را بیان کرده است.او فردی مهربان وبا تقوا بوده ودر مهمان نوازی شهرت داشته و قوم خود را به پرستش خدا دعوت می نموده است.  ایشان دارای مال فراوانی بوده و دارای خدمه وحشم فراوانی بوده است.اوقاتی بر او گذشت که همه اموال خود را از دست داد و به انواع بلایا و امراض مبتلا گشت و جز زبانش که به ذکر خدا مشغول بود عضو سالمی برایش نماند ولی او در تمامی این مراحل صبر نمود و ناله نکرد.بیماری او آنقدر طولانی شد که هیچکس با او هیچ رابطه نداشت و به خاطر بیماری اش او را از شهر بیرون نمودند و جز همسرش هیچکس دیگر به او مهربانی ننمود و در راه نگهداری و مراقبت از او تمام مال و دارایی خود را از دست داد تا جایی که مجبور شد برای گذران زندگی برای مردم کار کند.همه این گرفتاری ها صبر ایوب را زیاد کرد تا آنجایی که صبر او زبانزد خاص و عام شد.

او بین ۷ تا ۱۸ سال به طور دائم در رنج و عذاب بود و همه او را شماتت میکردند.  خدای متعال نحوه شفا یافتن او را چنین بیان نموده:ای ایوب!با پای خود به زمین بکوب.آن حضرت نیز چنین نمود وبه دستور خداوند چشمه ای از آب سرد جوشید وبه فرمان خداوند از آن آب نوشید و بدن خود را در آن شستشو داد و تمام امراضش اینگونه ازبین رفت.

*****

ماجرای تنبیه همسر حضرت ایوب

روایت شده که شیطان یک روز به صورت طبیبی بر همسر ایوب ظاهر شد و گفت:من شوهر تو را درمان میکنم به این شرط که وقتی شفا یافت به من بگوید تنها عامل سلامتی من تو بوده ای و هیچ مزد دیگری نمی خواهم و همسر ایوب چنین نمود. ایوب که متوجه دام شیطان بود سخت برآشفت و سوگند یاد کرد که اگر سلامتی خود را بازیافت صد تازیانه به همسرش بزند و او را تنبیه کند.وقتی که ایوب سلامتی خود را به دست آورد برای اینکه به سوگند خود عمل کند قصد تنبیه او را داشت که به فرمان خداوند و به پاس جبران زحمات همسرش بسته هایی از گندم و یا خرما را که شامل صد شاخه بود بدست گرفت و یکبار به او زد و به سوگندش عمل نمود.

.

.

.

قصه های قرآنی کوتاه و داستان زیبای حضرت صالح و شتر

صالح از نسل ششم حضرت نوح است و مدت ۴۳۰ سال زیست پیامبر قوم ثمود بود که در حوالی شام میزیستند قوم ثمود از نه قبیله تشکیل میشدند . حضرت صالح (ع) از طرف خدا برای هدایت قوم ثمود که خود یکی از آنها بود انتخاب شد .  قوم ثمود در سرزمین « حجر » زندگی می کردند . این سرزمین بین سوریه و عربستان قرار دارد و هنوز هم آثاری از خانه های آنها در آن موجود است .  قوم ثمود مردمی مُتمدّن بودند . با مهارت خاصّی از کوهها برای خود قصر می ساختند و از دشتهای سرسبز نیز برای سکونت استفاده میکردند و در کنار باغ ها و کشتزارها و چشمه سارها و نخلستانها زندگی آسوده و خوشی داشتند . آنان زمستانها را در خانه های کوهستانی و تابستانها را در باغ های سرسبز می گذراندند . قوم ثمود بین ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ سال عمر میکردند . کم کم بت پرستی و فساد بین مردم شیوع پیدا کرد و خدای متعال برای هدایتشان حضرت صالح (ع) را که از نظر علم و عقل و احترامِ ، خانواده معروف و مُمتاز بود فرستاد . حضرت صالح (ع) نیز با یادآوری نعمتهای بی شُمار خداوند آنها را به توبه و آمرزش از خدا دعوت فرمود . مردم با دعوت حضرت صالح (ع) مخــالفت کردند و در پاسخ به او گفتند : « بی شک تو جادو زده شده ای و عقـلت را از دست داده ای ، مگر تو بشری مثل ما نیستی ؟ پس چگونه خود را پیامبر مُعرفی می کنی ؟

 

اگر راست می گوئی ، مُعجزه و نشانه ای برای اثبات پیامبریت بیاور و از پروردگارت بخواه که از دل کوه شُـتر مادّه ی قرمز رنگِ حامله ای بیرون بیاورد . »  حضرت صالح (ع) به قدرت خُــدا آن شُـتر را از کوه بیرون آورد . با این مُعجزه فقط تعداد کمی ایمان آوردند و بقیّه مردم اتهام جادوگری به پیامبر خدا زدند .خُداوند برای امتحان مردم آب رودخانه شهر را به صورت یک روز در میان ، بین مردم و شُــتر تقسیــم کرد ، یعنی یک روز مردم از آب استفاده میکردند و یک روز شُـــتر ش در عوض آن شُـتر به همه مردم شهر شیر میداد

افراد گمراه که این مُعجزه را نشانه پیروزی حضرت صالح (ع) میدانستند ، نُـــه نفر از افراد سنگدل و بی ایمان را برای کشتن حضرت صالح (ع) تشویق کردند ، امّا چون
موفّق به این کار نشدند شُـتر صالح را کُشتند و خداوند نیز سه روز به آنها مُهلت داد تا توبه کنند ولی چون حاضر به توبه نشدند صاعقه  آسمانی تمام آن مردم گُنهکار را نابود کرد   حضرت صالح (ع) و پیروانش که از این عذاب نجات یافتند به سرزمین دیگری مُهاجرت کردند .
.
.
.

داستان حضرت ابراهیم

ملقب به خلیل الله ، خلیل الرحمن و ابوالانبیاء (پدر پیامبران)، دومین پیامبر اولوالعزم (بزرگ و نستوه) بعد از نوح (ع) است. او جد بزرگ عربها، از طریق پسرش اسماعیل، و نیز جد بنی اسرائیل از طریق پسر دیگرش اسحاق (ع) است. چهاردهمین سوره قرآن مجید به نام اوست. قرآن به پیوند معنوی و عمیق حضرت رسول (ص) و دین اسلام، با حضرت ابراهیم (ع) تصریح کرده است . (آل عمران، ۶۸؛ حج، ۷۸).

سلوک معنوی و ایمانی ابراهیم(ع)از سرگشتگی تا توحید راسخ و شامخ ، از برجسته ترین و زیباترین پدیده های تاریخ ادیان است به ویژه که حضرت ابراهیم (ع) در هر سه دین توحیدی، یهودیت ، مسیحیت و اسلام، بسیار محترم است و این ادیان را به نام او ادیان ابراهیمی می نامند.

از جمله کارهای بزرگ این پیامبر اولو العزم بنا گذاردن خانه کعبه است. مقبره او در جایی بنا شد که امروزه شهر الخلیل (در فلسطین) است.نمرود که پادشاه ظالم و بی ایمان زمان او بود همواره با او مبارزه و مجادله می کرد و سرانجام ابراهیم (ع) را به آتش انداخت اما  به امر الهی آتش بر او سرد و سلام و به اصطلاح گلستان شد. او طبق رؤیای صادقه ای ، عزم قربانی کردن فرزندش اسماعیل (و به قولی اسحاق) را نمود ولی درست در لحظه اجرای عمل قربانی ، فرشته ای از سوی خداوند برای او بشارت آورد که در این امتحان الهی پیروز شده است و مانع ذبح فرزند او اسماعیل شد . (صافات، ۱۰۱- ۱۰۷)

***************************

قصه کودکانه وقت خواب / متن قصه کودکانه شب زیبا و جدید

***************************

منابع:فان جو، بروزترین

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

 کلیک کنید: مشاهده مطالب جدید و داغ امروز 

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

اینم ببین!

نقاشی چهارشنبه سوری کودکانه ساده و زیبا

نقاشی چهارشنبه سوری کودکانه در ادامه مجموعه ای از نقاشی در مورد چهارشنبه سوری,نقاشی در …

13 دیدگاه

  1. حکیمه متقی

    بهترین بود برای کودکان ما با گفتار نرم می‌تونیم بگوییم

  2. سلام بنده با ده سال سابقه کار فرهنگی با کودک و نوجوان ادبیات و لغات چنین داستانی مناسب سن ۱۲سال الی ۱۶سال هست کسانی که دنبال قصه برای زیر کلاس نهمی هستن مناسب نیست
    از نهم الی یازدهم خوبه چنین داستانی

  3. داستان‌ها زیبا و کوتاه بیان شده .من هرشب من برای دخترم که ۴ سالشه قصه میگم چند شب قصه های قرآنی را با زبان ساده تر برایش تعریف کردم خیلی خوشش آمد .به نظرم در کنار داستانهای نویسندگان جهان خوبه از این داستان‌ها هم برای کودکانمان بگوییم.زیلا و پرمحتوا است.

  4. خادم المهدی شیرزاد

    بهتر است آدرس داستانها را ور قرآن نیز بوهید که از کدام سوره و آیه آمده است .

  5. با تشکر از زحمات شما متن مناسب کودکان نیست

  6. چ داستان کودکانه ،مسخره کردی لحن گفتارشون بچگونه میکردی پ من الان چی پیدا کنم برا معلمش ، بچه هضم نمیکنه لغات شمارو

  7. ممنون خیلی خوب بود

    • با سلام
      از زحمات شما کمال تشکر و قدر دانی را دارم .
      خیلی خوب هست این داستان های شما .
      موفق باشید.

  8. عالی برای تحقیق من این داستان ها نفر اولم کرد دلم نیخواد با مردی که ای داستان ها را نوشته ازدواج کنم

    • ….کسی نخواست با تو ازدواج کند

      • مگه تو اون مرده ای که جواب می دی؟ بذار بچه دلش نخواد که ازدواج کنه تو چیکار داری؟ لابد نویسنده اون داستانها از نظر ایشون مرد بدیه!

      • احتمالا غلط تایپی داشته
        چون اول شده می خواد باهاش ازدواج کنه

    • داستان ها ی قرآنی در عین کوتاه و مختصر بودن جزئیات جالب داستان رو هم بیان کرده بود که در حین خوندن آن برای بچه ها ما بزرگتر ها هم لذت میبریم ولی در داستان حضرت ابراهیم من بخش قصد ذبح فرزند رو برای دخترم نگفتم چون هنوز خیلی کوچک هست و بزرگتر که بشه حتما این بخش رو هم میگم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *